در اين وبلاگ شما با زندگی زنان و مردانی آشنا میشوید كه تمام عشق و هستی خود را برای آزادی وطنشان نثار كردند. زنان و مردانی كه از شهرهای زیبای ايران برخاستند و جان خود را برای آزادی و رهایی مردم محبوبشان فدا كردند. دریادلانی كه در توفانها ره پیمودند و بیباك و بیم در برابر دیكتاتوری ولایتفقیه ايستادند و فریاد زدند: نه به تسليم، نه به ذلت، نه به كرنش در برابر ديكتاتوری دینی ولايت فقیه
مشخصات مجاهد شهید جمیله صالحی محل تولد: اصفهان تحصيل: دانشجو سن: 17 محل شهادت: اصفهان زمان شهادت: 1360 بوپاشای دیگری که دژخیمان را به زانو درآورد مجاهد شهید جمیله صالحی متولد ۱۳۴۳ از شهر اصفهان بود. او دو روز پس از ۳۰خرداد ۶۰ به همراه همرزم شهیدش منصوره محّبان، پس از خروج از خانه ای در خیابان مطهری روبروی مرکز بسیج دستگیر می شود. بعلت مدارکی که نزد وی وجود داشت؛ حساسیت عوامل رژیم روی او بالا بود. جمیله پس از یکی دو ماه از دستگیریش توسط خائنین شناسایی شد و مسئولیت هایش لو رفت. پاسداران او را که مسئول میلیشیای خواهران اصفهان بود، به زیر شدیدترین و رذیلانه ترین شکنجه ها کشیدند، اما این مجاهد قهرمان جز مقاومت راه دیگری نمی شناخت. اوباش رذل خمینی چندین بار او را مورد تجاوز وحشیانه قرار دادند. دشمن از همرزمش منصوره محبان می خواستند که اطلاعاتش را لو بدهد و تهدید میکردند در غیراینصورت به جمیله تجاوز می کنند و وقتی منصوره زیر بار نمیرفت، دژخیمان در حضور وی بارها مبادرت به این عمل شنیع کردند! بطوریکه وی به حالت اغماء می افتد. جسم شکنجه شده و بیجان جمیله را در حالی که در ملافه ای پیچیده بودند به میدان تیرباران منتقل کرده و با این حال او را تیرباران می کنند. آثار شکنجه بر پیکر پاک او بخوبی دیده میشد. از جمله شکستگی هر دو کتف و بازوی راست، و سوزانیده شدن با آتش سیگار، عفونت پاهای شلاق خورده در واقع جمیله در زیر شکنجههای وحشیانه دژخیمان حاکمیت جلادان ولایت فقیه به شهادت رسیده بود اما آنان از شدت خشم در برابر پایداری و مقاومت این زن قهرمان؛ روز ۱۷ مهر ماه سال ۱۳۶۰ به جسم بیجان وی ۱۹ گلوله شلیک کردند. او همچون جمیله بوپاشا؛ قهرمان مردم الجزایر در جنگ استقلال؛ همه شکنجه های رذیلانه را تحمل کرد اما هرگز جز مقاومت به چیزی فکر نکرد و سرفراز و استوار هیچ به دشمن نداد. مریم رجوی: رژیمی که خون فرزندان رشید ایران را ریخت، پس از آن ریختن هر خونی را مباح دانست و زیرپاگذاشتن همه مرزهای اخلاقی و انسانی را برای خود مجاز دید. امروز جنبش دادخواهی، رژیم ولایت فقیه را بهلرزه در آورده و همه پروندههای جنایت و خیانت آن را هدف قرار میدهد. با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید https://t.me/shahidanAzadai96
مکان؛ گورستان تخت فولاد اصفهان زمان: تابستان ۶۷ گورستانهای ایران طی یک سال اخیر مهر سکوتشان را شکستهاند و در افشای جنایتی که در قتلعام ۶۷رخ داده به شاهدان بیهمتایی تبدیل گشتهاند. پس از گورستان خاوران که سمبل و نماد آن جنایت تاریخی لقب گرفته است نام گورستانهای بسیاری بر سر زبانها افتاد. گورستانهایی که محل دفن جمعی زندانیان سربدار قتلعام ۶۷بودند. یکی از این گورستانهای خاموش، گورستان تخت فولاد اصفهان است که تازه لب به سخن گشوده است.
موقعیت گورستان تخت فولاد اصفهان
شاهدان جنایت این بار سه نوجوان بودند که در تاریکی رعبآور گورستان پنهان شده بودند و جنایت سبعانه پاسداران را به نظاره نشستند و اکنون پس از نزدیک به ۳۰سال خاموشی، در جنبش دادخواهی؛ دل به دریا زده و لب به سخن باز کردند: اصفهان چهل گورستان دارد که قدیمیترین آن تخت فولاد است. مردم در تخت فولاد از سال ۶۲اجازه دفن اموات را نداشتند و رژیم فقط کشتههای جنگ ضدمیهنیاش را در آن جا دفن میکرد. به همین دلیل این قبرستان خلوت بود و جای مناسبی برای به خاک سپردن زندانیان اعدام شده بود. آنان نوجوانانی بیش نبودند و اصلاً در مورد قتلعام زندانیان چیزی نمیدانستند فقط شنیده بودند که شبها کسانی پیدا شدند که آدمهایی را در گورهای جمعی در این گورستان در خاک میکنند. آنان کنجکاو شدند: وقتی در تاریکی وارد گورستان رعب انگیز شدیم انبوه چالههایی که در مسیر تردد داخل قبرستان کنده بودند توجه مان را جلب کرد. در سکوت گورستان در گوشهیی نشستیم. حدود ساعت دو بعد از نیمهشب بود که چهار نیسان پاترول خاک آلود وارد گورستان شدند. آنگاه سکوت گورستان زیر سایش چرخهای ۴پاترول سنگین از باری که حمل میکرد؛ شکست: وحشتی عمیق بر گورستان مستولی بود. صدا صدای حرکت پاترولها بود. تنها حرکت آانها بود که سکوت رعب انگیز گورستان را میشکست. ناگهان یکی از پاترولها در مقابل چالهای که تازه کنده شده بود ایستاد و چادر آن را کنار زدند.
نمایى از موقعیت گورستان تخت فولاد اصفهان قطعا آن نوجوانان در آن لحظه از کنجکاویشان پشیمان شده بودند. قلب در سینههای کوچک شان بهشدت میزد. راستی چه چیزی در حال وقوع است؟ وقتی چادر خودرو را برداشتند سه پاسدار به بالای پاترول پریدند. از دور مشخص بود ریش بلندی دارند. آنان بلا فاصله جنازههایی را بیمحابا و بیدقت به زمین انداختند . صدای برخورد سر و صورت جنازهها به زمین شنیده میشد. ۴جنازه را به زمین انداختند . سپس آن سه مرد به زمین پریدند و به همان روشی که حیوان تلف شده را در گودال میاندازند پای اجساد را میگرفتند و به داخل چاله میانداختند . دیدن آن صحنهها برای نوجوانانی که نمیدانستند چه چیزی در حال وقوع است رعب انگیز بود و به کابوسی فراموشی ناپذیر تبدیل میشد: پاسداران هیچ گفتگویی با هم نداشتند انگار از قبل قرارداد بسته بودند که کارها بهصورت کارگردانی شده قبلی صورت گیرد. بدون گفتگوی سر صحنه... . آنان چهار نفر را بدون درنگ به چاله انداختند انگار خیلی تبحر در این کار داشتند و اتوماتیک وار چاله را پر کردند... . نوجوانان ناباورانه به همدیگر نگاه کردند. حتماً یکی پیشنهاد کرد که برویم کافی است و شاید این حرف همه بود اما... خودروها حالا به چاله دیگر رسیده بودند درست مثل مورد قبلی یک خورو ایستاد و آن سه مرد به بالا پریدند و... اما این بار در میان جنازههایی که در خودرو بود جوان قد بلندی قرار داشت که پیراهن سبزرنگش درتابش مهتاب میدرخشید. دو پاسدار جنازه این جوان را بلند کردند و با سر به زمین کوبیدند. گویی کینهیی حیوانی نسبت به این جوان در وجودشان موج میزد. صدای شکستن و خرد شدن جمجهاش در سکوت گورستان پیچید. وحشتی عجیب وجودمان را فرا گرفت و بیاختیار شروع به فرار کردیم. آن نوجوانان در آن شب پر از کابوس ظاهراً از گورستان فرار کردند اما ۳۰سال است که همچنان میگریزند. آنان با ۳۰سال گریز تلاش کردند تا نفهمند آن شب در گورستان چه گذشت. وحشت افکنی همان پاسداران حتی نگذاشت آنان متوجه شوند آن کشتههای پشته شده در گورستان تخت فولاد؛ زندانیان سر بدار شده بودند. آنان حتی نفهمیدند این صحنه مکرر خاص اصفهان نبود بلکه در هر شهر ایران که میرفتی در هر گورستانی پاسداران تباهی چون کلاغان سیاهپوش به دفن شیراوژنان در زنجیر مشغول بودند... اما امروز رازهای هولناک و پروحشت آن شبها و روزها گشوده میشود و در برابر قضاوت عموم مردم ایران قرار میگیرد. زمین گنجینههای نابش را یکی یکی به تماشا میگذارد. به به! چه زیبایی خیره کنندهیی دارند گورستانهایی که به این گنجینههای ناب زیور یافته اند! آن نوجوانان گریزپای دیروز اکنون دوباره به گورستان بازمی گردند و در بلوغ باورها و تجربههای هولناک در یک حاکمیت خونریز، روایتگر یک قتلعام میشوند... با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید https://t.me/shahidanAzadai96
مشخصات مجاهد شهید براتعلی (هوشنگ) صانعی محل تولد: شهر كرد تحصيل: دیپلم سن: 24 محل شهادت: اصفهان زمان شهادت: 1361 متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را ميشناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند. مریم رجوی: بله، چنانکه مسعود، درباره این شهیدان گفته است: این خونهای پاک، جوشیدن آغاز خواهد کرد... و خمینی نخواهد توانست این شعله را خاموش کند... با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید https://t.me/shahidanAzadai96
مشخصات مجاهد شهید مراد شجاعی محل تولد: شهر كرد تحصيل: دیپلم سن: 19 محل شهادت: اصفهان زمان شهادت: 1367 وصيتنامه مجاهد شهيد مراد شجاعي به نام خدا و بهنام خلق قهرمان ايران وصيتنامه مراد شجاعي به خانوادهاش: پدر و مادر گرامي – از اينکه شما را مطلع نکردم و در جريان امر نگذاشتم و رفتم پوزش و معذرت خالصانه ميخواهم اميدوارم که به ايثار و فداي هميشگي تان مرا ببخشيد، به پدر گرامي شما هميشه براي من و يا بهتر بگويم براي ما يک الگو و يک اسطوره و يک ستاره درخشان مقاومت، ايثار، فدا و حماسه بوده ايد و همچنين مادر عزيز و مهربانم، شما نيز همانند پدر، مثل يک شير و بسان يک مادر مهربان و دلسوز و مقاوم و نيرومندي بودي که زبان در وصف شما ناتوان است، بله پدر و مادر عزيزم – من تمام احساسات شما را درک کرده و خوب حس ميکنم ميدانم که شما در طول اين چندسال با مشقت و رنجها و مصيبتها و مشکلات زيادي روبرو بوديد و براي بزرگ کردن ما زحمات و رنجهاي زيادي کشيديد، از اينکه شما از من انتظارات و توقعات زيادي داشتيد و من برآورده نكردم و جامه عمل نپوشاندم، معذرت ميخواهم و اميدوارم که به کرامت و سخاوت جاودانه تان مرا ببخشيد، پدر و مادر گرامي – تنها کسي که مانع به هم پيوستن ما شد اين پير ملحد خميني جاني و خونخوار بوده و اين جدايي تا زماني که خميني نابود نشود از بين نخواهد رفت، من عزم خود را جزم کرده تا در کنار رشيدترين فرزندان مجاهد خلق به حکومت خودکامه خميني ارتجاعي پايان دهيم و صلح و آزادي را براي شما به ارمغان آوريم- تنها خواهشي که از شما دارم اين است که اصلاً نگران حال من نباشيد و من به زودي زود با ارتش رهاييبخش به وطن بازخواهم گشت اگر در اين راه شهيد شدم دوست دارم مثل شير باشيد و روحيه مجاهدگونه داشته باشيد و اصلاً براي من گريه نکنيد بلکه شاد و خندان باشيد که پسرتان در اين راه شهيد شده، راهي که پايانش برداشتن ظلمات و جبر و حاکميت ضدبشري و جايگزين کردن نور و صلح و آزادي ميباشد، پس مبادا ناراحت و نگران باشيد و دشمن را برخود شاد کنيد بلکه مثل کوه استوار باشيد و افتخار کنيد که پسرتان دنباله رو راه حنيف و موسي مردان دلير و انسان دوست بوده است، و در آخر از شما ميخواهم که اگر در اين چندسال از من اهانتي، خشونتي، بي احترامي نسبت به شما رواشده است، حلالم کنيد. اما يکايک خواهرانم خواهران عزيز و مهربانم: يکايک شماها براي من هم خواهر بوديد و هم مادر- زيرا شما بر گردن من حق زيادي داريد انشاءالله اگر زنده ماندم جبران خواهم کرد- اگر طي اين چندسال که شما از من نگهداري کرديد و اگر از جانب من آزار، بي احترامي نسبت به يکايک شما روا داشتم به بخشش بي انتهاي خويش مرا ببخشيد و حلالم کنيد، شماها همه تان براي من الگو و ستاره درخشان مقاومت و ايثار بوديد من به چنين خواهراني افتخار ميکنم- که مثل شير در برابر مشکلات و از همه مهمتر در برابر جبر تحميلي رژيم کثيف خميني ايستادند و خم به ابرو نياوردند. بله خواهران عزيز، من رفتم به جنگ انساني که هستي و نيستي ما را گرفت، نه تنها ما بلکه تمام ملت اين کشور را. انشاءالله که هرچه زودتر اين پير مزدور شکست ميخورد و صلح و آزادي در دسترس شما قرار گيرد. آزادي که همه ما در انتظار آن هستيم، تنها توصيه اي که نسبت به شما دارم اين است که اگر من شهيد شدم هيچ ناراحت نشويد و غم و غصه به دل راه ندهيد، بلکه فکر کنيد که شب جشن است و شما بايد شاد باشيد و نيز دوست دارم تا اين زمان که براي من الگوي ايثار و حماسه و مقاومت بوده ايد از اين به بعد هم باشيد و در همين راه گام برداريد و نااميد و مايوس نشويد– و از بچه ها هم به خوبي مواظبت کنيد و آنها را بزرگ نمايي که يک مجاهد کامل باشند و تنها يکايک آنها را به جاي من ببوسيد. ... در پايان از تمام فاميل، دوستان، آشنايان ميخواهم که اگر بي احترامي نسبت به آنان شده ازطرف من حلالم کنند. به اميد پيروزي خلق در زنجير و ارتش رهاييبخش مرگر بر خميني – درود بر رجوي – زنده باد صلح و آزادي در ضمن سلام مرا به خانواده خاله صغري برسانيد و از آنها بويژه خاله صغري و دايي عليمراد تشکر کنيد و بگوييد اگر آزار و اذيتي کردم ضمن اين چندين سال حلالم کنيد. آن پا نميدانم، نميخواهم بدانم که پس ازمرگم چه خواهد شد؟ و کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت؟ ولي بسيار مشتاقم که از خاک گلويم سوتکي سازد. گلويم سوتکي باشد بدست کودکي گستاخ و بازيگوش تا بدينسان بشکند در من سکوت مرگبار را.
مریم رجوی: از قتلعام 30هزار زندانی سیاسی نزدیک به سه دهه میگذرد. اما این جنایت چیزی نیست که به تاریخ پیوسته باشد. این جنایت مسأله همین امروز است. مسأله نقض فاجعهبار حقوقبشر در ایران است. با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید https://t.me/shahidanAzadai96
مشخصات مجاهد شهید محمد رضا (فرمانده بابک) وزیری فر (عرب وزیری) محل تولد: گرمسار تحصيل: فوق دیپلم سن: 24 محل شهادت: شیراز زمان شهادت: 1363
مریم رجوی: حالا بسیاری ترفندهای آخوندها برای مردم جهان روشن شده است. گویی زندانیان سیاسی قتلعام شده و تمام آن 120هزار شهید دوباره بهمیدان آمدهاند. با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید https://t.me/shahidanAzadai96
مشخصات مجاهد شهید اسکندر رئیسی محل تولد: شهر كرد تحصيل: دیپلم سن: 29 محل شهادت: بانه زمان شهادت: 1366 مریم رجوی: مردم و مقاومت ایران برآنند که به کار استبداد مذهبی پایان بدهند و آخوندها با همه جنایتهایشان از این سرنوشت نمیتوانند فرار کنند. با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید https://t.me/shahidanAzadai96
مشخصات مجاهد شهید نظرعلی مظاهر محل تولد: سمنان شغل: كارمند سن: 32 محل شهادت: - زمان شهادت: - متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطرات،زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را ميشناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند. مریم رجوی: بله، ما از پا نخواهیم نشست. تا زمانی که یک بهیک این پروندهها باز شود. ما از پا نخواهیم نشست تا همه کسانی که مرتکب جنایت علیه بشریت شدهاند، در پیشگاه مردم ایران محاکمه شوند. با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید https://t.me/shahidanAzadai96