۱۳۹۵ خرداد ۹, یکشنبه

مجاهد شهید عفت خلیفه سلطانی



مشخصات  مجاهد شهید عفت خلیفه سلطانی (شفاهی)
محل تولد: اصفهان
شغل : خانه دار
سن: 42
محل شهادت: اصفهان
زمان شهادت: 1360
مجاهد شهید عفت خلیفه‌سلطانی افتخار می‌کنم تمام هستی‌ام را در این‌راه می‌دهم

مجاهد شهید عفت خلیفه‌سلطانی در سال1318 در اصفهان متولد شد. این زن دلیر و آگاه نه‌تنها هرگز مانع فعالیت سیاسی و اجتماعی فرزندانش نبود بلكه همواره آنها را در این كار تشویق می‌كرد و خودش نیز هنگامی‌كه در سال56 از طریق فرزندانش مریم و جواد با مسائل سیاسی و مبارزاتی آشنا شد به‌مطالعه آثار سیاسی و مذهبی پرداخت و یار و مددكار فرزندانش در فعالیتهای سیاسی بود. یكی از اهالی اصفهان كه در سالهای‌و 59 در دفتر آخوند طاهری كار می‌كرده، طی نامه‌یی از‌جمله نوشته است: «یك‌بار مادر شفایی همراه سایر مادران شهیدان و خانواده‌های مجاهدین به‌در خانه طاهری، امام‌جمعه اصفهان، آمده بودند و خواستار آن بودند كه طاهری به‌آنها جواب بدهد كه چرا پاسدارها و حزب‌اللهیها به‌انجمنها و مراكز مجاهدین حمله می‌كنند. مادران مجاهد آن‌قدر اصرار كردند و فشار آوردند كه رئیس دفتر طاهری از قول او اعلام كرد، «آقا گفته‌اند من این خانمها را نمی‌شناسم». مادر شفایی با صدای بلند گفت: «خانواده‌های مجاهدین را در اصفهان نمی‌شناسند؟ پس كی را می‌شناسند؟ اسم مرا بگویید و یادآوری كنید كه تا همین یك‌سال پیش كه به‌حكومت نرسیده بودید به‌آشنایی با خانواده ما افتخار می‌كردید. روزهایی كه بچه‌های ما در خیابانها با ارتش شاه درگیر می‌شدند، شما از ترس سرلشكر ناجی دو‌هفته در خانه ما از ترس به‌خودتان می‌لرزیدید، چطور شد كه این‌قدر فراموشكار شده‌اید و حالا ما را نمی‌شناسید؟ طاهری كه از افشاگری مادر، سراسیمه شده بود، به‌سرعت آنها را پذیرفت. مادر شفایی و سایر مادران در حضور طاهری، پی‌در‌پی از جنایتها و سركوبگریهای پاسداران و حزب‌اللهیها در خیابانها و دانشگاه و مدارس به‌نام و نشان افشاگری كردند و آخوندطاهری در مقابل این افشاگریها جرأت حرف‌زدن نداشت». مادر مجاهد عفت خلیفه‌سلطانی چند‌بار درجریان فعالیتها و اقدامهای افشاگرانه‌اش دستگیر شد. یك‌بار كه در سال‌همراه با شماری از مادران زندانیان در مقابل زندان اصفهان تجمع اعتراضی برپا كرده بودند، دستگیر شد و مدت 10روز او را در سلول انفرادی نگهداشتند. خواهر مجاهد زهره‌ٌ شفایی درباره دستگیریهای بعدی و شهادت او نوشته است: «در غروب روز 12اردیبهشت سال60 پاسداران، مادر را كه همراه با پسر 7ساله‌اش محمد در خانه تنها بود، دستگیر كردند. مادر در موقع دستگیری، به‌شدت مقاومت كرده و اجازه نداده بود كه پاسداران به‌او دستبند بزنند. او تا اواسط خردادماه در زندان بود و با افشاگریها و فشارهایی كه وارد می‌كرد رژیم را ناگزیر كرد كه آزادش كنند». برادر مجاهد محمد شفایی كه در زمان بازداشت مادرش 7ساله بوده، می‌نویسد: «درست نمی‌دانم چند روز بعد از دستگیری پدر بود، من درخانه خوابیده بودم كه از صدای فریادهای مادرم و صدای پاسدارها بیدار شدم. دیدم چند پاسدار در اتاق هستند. من و مادر در خانه تنها بودیم. مادرم سر پاسدارها داد می‌كشید و خیلی چهره‌اش برافروخته بود. مادر به‌من گفت: می‌خواهند مرا ببرند. از او پرسیدم كی بر‌می‌گردی؟ همان‌طور كه بر‌سر پاسدارها فریاد می‌كشید، گفت: همان‌طور كه همه را بردند و برنگشتند، من هم برنخواهم گشت. از‌جمله‌های دیگرش چیزی به‌خاطرم نمانده است. من هم داد و فریاد و گریه كردم و به‌طرف پاسداری كه جلوتر از بقیه ایستاده بود، حمله‌ور شدم. قیافه آن پاسدار هنوز در ذهنم هست كه داشت می‌خندید و قهقهه می‌زد و مرا به‌گوشه اتاق پرت كرد. چند نفر از پاسدارهای چادری آمدند و دستهای مادرم را گرفتند و ما را از خانه بیرون آوردند. موقعی كه داشتند مادرم را سوار ماشین می‌كردند، مرا به‌همسایه‌مان سپرد و رفت. بعد از آن فقط یك‌بار دیگر مادرم را دیدم، یكی از خاله‌ها و داییم كه از فالآنژهای درجه1 اصفهان و از فرماندهان سپاه بود، مرا به‌ساختمان سپاه در خیابان كمال‌اسماعیل بردند. مادرم را آوردند، درست یادم نیست كه چه می‌گذشت، فقط می‌فهمیدم كه خیلی مادرم را تحت‌فشار گذاشته‌اند، آنها داد و بیداد می‌كردند و مادرم جوابشان را می‌داد. یك‌بار دیگر هم كه باز من خشم مادرم را دیده بودم قبل از این دستگیریها بود. فردی با لباس شخصی آمده بود جلو در خانه ما و سعی كرده بود صحبت كند و از او حرف بكشد. مادرم صدای بیرون پریدن دكمه ضبط می‌كروكاست را شنیده بود و فهمیده بود كه پاسدار است و با فریاد و مشت گره كرده دنبالش گذاشت دیدن این صحنه‌های عصبانیت و خشم مادر برایم خیلی عجیب بود. چون تنها چیزی كه از مادرم دیده بودم و همه آشنایان ما برایم تعریف كرده بودند، مهربانی و خونسردی و عطوفت او نه فقط به‌ما كه فرزندانش بودیم بلكه با همه همین رفتار را داشت. این حالت را فقط با پاسدارها داشت». مادر شفایی را همراه با 40تن از خواهران دانش‌آموز و دانشجویی كه در تظاهرات دستگیر شده بودند به‌زندانی در زیر‌زمین ساختمان سپاه نجف‌آباد منتقل می‌كنند. در آن زندان به‌رغم سختی شرایط و فشارهایی كه وارد می‌كردند او با خواندن آن‌چه از قرآن و نهج‌البلاغه حفظ كرده بود به‌همه روحیه می‌داد و آنها را در تحمل شرایط سخت یاری می‌كرده است. عوامل رژیم از این‌كه بچه‌ها در زندان او را مادر خطاب می‌كردند كلافه شده بودند و به‌بچه‌های زندان گفته بودند كه حق ندارید او را مادر خطاب كنید.
یكی از نزدیكانش را به‌زندان بردند تا او را نصیحت كند و از او بخواهد كه به‌خاطر سرنوشت پسر 7ساله‌اش دست از مقاومت بردارد و توبه كند. او در پاسخ به‌این توصیه با عصبانیت گفته بود: «سرنوشت پسر من مثل هزاران بچه ایرانی دیگر است و هیچ فرقی با آنها نمی‌كند. پسر مرا اگر خدا بخواهد حفظ می‌كند. من باید به‌وظیفه‌ام در راه خدا عمل كنم. افتخار می‌كنم كه تمام هستی‌ام را در این‌راه می‌دهم».

درصورتيكه از اين شهيد قهرمان عكس ويا اطلاعاتي داريد براي ما ارسال كنيد باتشكر از شما 
با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
https://Telegram.me/shahidanAzadi


۱۳۹۵ خرداد ۷, جمعه

مجاهد شهید غلام مهدی کوهی جلالیان



مشخصات مجاهد شهید غلام مهدی کوهی جلالیان
محل تولد: قزوین
سن: 30
شغل: - 
تحصيل: دانشجو
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1366

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید قاسم علی (قاسم) جباری



مشخصات مجاهد شهید قاسم علی (قاسم) جباری
محل تولد: قزوین
سن: -
شغل: - 
تحصيل: رشته اقتصاد
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1361

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ خرداد ۶, پنجشنبه

مجاهد شهید قاسم مقهوری



مشخصات مجاهد شهید قاسم مقهوری
محل تولد: شهركرد
سن: 26
شغل: - 
تحصيل: فوق دیپلم
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1359

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید قاسم یادگاری



مشخصات مجاهد شهید قاسم یادگاری
محل تولد: شهر كرد
سن: 0
شغل: - 
تحصيل: دیپلم
محل شهادت: اصفهان
زمان شهادت: 1359

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید قاسم خدابنده


مشخصات مجاهد شهید قاسم خدابنده
محل تولد: قزوین
سن: 28
شغل: - 
تحصيل: -
محل شهادت: قزوین
زمان شهادت: 1367

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید رقیه جلغازی


مشخصات مجاهد شهید رقیه جلغازی
محل تولد: قزوین
سن: 19
شغل: - 
تحصيل: دانشجو
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1360


با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ خرداد ۳, دوشنبه

مجاهد شهید مجید (جواد) نخعی


مشخصات مجاهد شهید مجید (جواد) نخعی
محل تولد: شهركرد
سن: 26
شغل: - 
تحصيل: كارگر
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1361

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید حسین رجبی


مشخصات مجاهد شهید حسین رجبی
محل تولد: قزوین
سن: 33
شغل: - 
تحصيل: دانشجوی مهندسی
محل شهادت: مریوان
زمان شهادت: 1366


با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ اردیبهشت ۳۱, جمعه

مجاهد شهید سکینه سماوی


مشخصات مجاهد شهید سکینه سماوی
محل تولد: سمنان
سن: 25
شغل: - 
تحصيل: دانشجو
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1361

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید مینو محمدی


مشخصات مجاهد شهید مینو محمدی
محل تولد: قزوین
سن: 22
شغل: - 
تحصيل: دیپلم
محل شهادت: قزوین
زمان شهادت: 1367

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

مجاهد شهید مجید شایق بروجنی



مشخصات مجاهد شهید مجید شایق بروجنی
محل تولد: بروجن
سن: 25
شغل: - 
تحصيل: -
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: 1367
به یاد مجاهد شهید مجید شایق بروجنی
مجید شایق‌بروجنی 0683 تاریخ تولد‌: 1342 محل تولد‌: بروجن تحصیلات‌: متوسطه سابقهٌ مبارزاتی‌: 11سال مجید شایق‌بروجنی، اواخر سال56 با مجاهدین آشنا شد. جزو اولین جوانان مبارزی بود که به میلیشیا پیوست. در تمام طول دوران مبارزهٌ مسالمت‌آمیز سیاسی، در اکثر اجتماعات و فعالیتهای مجاهدین شرکت داشت. پیکی بود که نشریه و دیگر آثار سازمان را به میان توده‌ها می‌برد. پس از 30خرداد60 خود را برای نبرد با رژیم شقاوت‌پیشهٌ آخوندی آماده کرد و قدم به میدان گذاشت. از‌جمله فعالترین اعضای واحدهای عملیاتی بود. تا سال61 در بیش از 17رشته عملیات علیه رژیم خمینی شرکت داشت. در سال61 به منطقه رفت و در آن‌جا به سازمان وصل شد. در سال64 برای انجام یک مأموریت به داخل ایران رفت و پس از انجام موفقیت‌آمیز مأموریتش بازگشت. با تشکیل ارتش آزادیبخش وارد گردانهای رزمی شد و به فراگیری آموزش برای عملیات پرداخت. در خلق حماسهٌ کبیر فروغ جاویدان سهیم شد و در یکی از نبردهای آن، قهرمانانه به‌شهادت رسید. مجید قهرمان این چریک دلیر مجاهد که یک روز در کوچه‌ها و خیابانهای شهر با تهاجم بی‌امان خود دشمن را به ستوه آورده بود، در خلق حماسی‌ترین نبرد تاریخ معاصر میهنمان شرکت جست، قهرمانانه جنگید و سرفرازانه در خاک میهن به خون خفت. 


با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید ملیحه اقوامی


مشخصات مجاهد شهید ملیحه اقوامی
محل تولد: شهركرد
سن: 26
شغل: - 
تحصيل: -
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید شهین جلغازی



مشخصات مجاهد شهید شهین جلغازی

محل تولد: قزوین
سن: 28
شغل: - 
تحصيل: دیپلم
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

مجاهد شهید مرتضی شفائی


مشخصات مجاهد شهید مرتضی شفائی
محل تولد: اصفهان
شغل - تحصيل: جراح
سن: 50
محل شهادت: اصفهان
زمان شهادت: 1360
گرامی باد خاطره تابناک 6 شهید قهرمان خانواده شفایی
حاضر، حاضر، با افتخار حاضر! دكتر شفایی علاوه‌بر‌شناخته‌شدگی و محبوبیتش در میان مردم اصفهان، به‌خاطر روحیه‌یی كه در زندان داشت به‌طور مضاعف مورد احترام بچه‌ها بود. در زندان دستگرد اصفهان، سالن بزرگی را كه به‌خیاطخانه معروف بود، به‌زندانیان سیاسی اختصاص داده بودند كه هنوز محاكمه نشده بودند. در آن‌جا دكتر شفایی، به‌وسیله رفتارش و حتی نحوه حرف‌زدنش با عوامل رژیم نشان می‌داد كه مرعوب فضای ترس و وحشتی كه آنها می‌خواهند حاكم كنند، نشده و كاملاًً اعتماد به‌نفس خود را حفظ كرده است. در یكی از روزهای اوایل مهرماه، ساعت حوالی یك بعد‌از‌ظهر بود. تازه سفره را انداخته بودیم و ناهار خوردن را شروع كرده بودیم كه سه تن از دژخیمان زندان وارد شدند. طوطیان، رئیس زندان دادگاه انقلاب؛ زنجیری، معاونش و فروغی از مهمترین پاسداران و شكنجه‌گران زندان كه چهره بسیار كریه و وحشتناكش معروف بود. قبل از خواندن اسامی، اعلام كردند كه این افراد برای رفتن به‌دادگاه آماده شوند. خواندن اسامی كه شروع شد بچه‌ها فهمیدند كه فضا غیرعادی است. همه دست از غذا كشیدند و به‌احترام آنهایی كه برای دادگاه می‌رفتند به‌پا‌خاستند. دكتر شفایی در شمار اولین كسانی بود كه نامش خوانده شد. تعداد اسامی از 50 هم گذشت و به‌ 58‌نفر رسید، بعد از رفتن این تعداد چند اسم دیگر را هم خواندند و تعدادشان از 60نفر هم گذشت. از جلو صفی كه تشكیل شده بود، دكتر شفایی و یك زندانی دیگر را بیرون كشیدند و جداگانه بردند. هنوز دوساعت از رفتن بچه‌ها نگذشته بود كه به‌جز دكتر شفایی همه برگشتند. در گفتگو با آنها روشن شد كه درواقع محاكمه‌یی در كار نبوده، از هر كس پرسیده بودند كه رهبری خمینی را قبول داری یانه؟ جوابهای مجاهدین هم روشن و صریح و ساده بوده است: نه! در نتیجه محاكمه 60نفر كمی بیش از یك‌ساعت طول كشیده بود. همان روز در وقت شام دژخیمان دوباره به‌بند آمدند و اسامی را خواندند. این‌بار مشخص بود كه همه را برای اعدام می‌برند. هركس كه اسمش خوانده می‌شد. با صدای بلند فریاد می‌زد حاضر، حاضر! و به‌سرعت وسایلش را جمع می‌كرد و در صف می‌ایستاد. یكی از بچه‌ها كه كاملاًً آماده بود، به‌محض این‌كه اسمش خوانده شد، فریاد زد: حاضر حاضر با افتخار حاضر! درحالی‌كه صف طولانی بچه‌ها برای خروج از سالن آماده شده بود، یكی از زندانیان كه لكنت زبان داشت با لحن و آهنگ بسیار پرتأثیری گفت: این قطار می‌رود به‌مشهد. صدا و لحن او همه را تحت‌تأثیر قرارداد و سكوت سنگینی كه فضای زندان را فراگرفته بود، شكست و بلافاصله همگی به‌سوی بچه‌ها رفتیم و یكایك آنها را در آغوش كشیدیم و با آنها وداع كردیم. اكنون بیست‌سال از آن روز خونبار و تلخ و دردناك می‌گذرد و من هر‌بار كه همرزمانم را می‌بینم كه در هر سرفصل و مرحله‌یی در برابر رهبری پاكبازمان با شوق و اشتیاق، برای ایفای وظایف انقلابی خودشان و وفای به‌عهد و پیمانشان با رهبری؛ حاضر، حاضر، حاضر! را تكرار می‌كنند، صحنه روز 5مهر1360 در زندان اصفهان در ذهنم تكرار می‌شود. چهره قهرمانانی كه «با افتخار» به‌سوی چوبه‌های دار می‌رفتند، با چهره دلاورانی كه امروز برعهد و پیمان خود با رهبریشان تأكید می‌كنند درهم می‌آمیزد» (از خاطرات یك رزمنده ارتش آزادیبخش ـ زندانی سیاسی رژیم خمینی در زندان اصفهان). از میان این قهرمانان پاكباز كه در شامگاه 5مهر1360 تیرباران شدند، 3تن از اعضای خانواده قهرمان شفایی بودند. خانواده‌یی كه با تقدیم 6شهید، یكی از برجسته‌ترین حماسه‌های مقاومت عادلانه مردم ایران در برابر دیكتاتوری ارتجاعی خون‌آشام خمینی است. دكتر مرتضی شفایی، پزشك فرزانه و مردمی و مجاهد شهید عفت خلیفه‌سلطانی، همسر دلاور و پاكبازش، یكی از شورانگیزترین حماسه‌های مقاومت را در زندان اصفهان خلق كردند. دژخیمان پلید خمینی و ایادی جنایتكار آخوند طاهری در اصفهان فرزند 16ساله آنان را در برابرشان شكنجه كردند و اعدامهای مصنوعی ترتیب دادند تا آنها را به‌سازش و تسلیم بكشانند، اما در برابرشان به‌زانو درآمدند و در شامگاه 5مهر1360، دكتر شفایی را همراه همسر و فرزند 16ساله‌اش، در كنار بیش از 50مجاهد خلق دیگر تیرباران كردند. مجاهد شهید جواد شفایی در آخرین روزهای سال‌به‌دست دژخیمان خمینی در زندان اوین تیرباران شد. خواهر مجاهد زهرا شفایی (مریم) و همسرش حسین جلیلی‌پروانه نیز در روز 19اردیبهشت سال‌، در جریان یك درگیری مسلحانه با عوامل دشمن به‌شهادت رسیدند. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد مجاهد شهید دكتر مرتضی شفایی «وقتی كه زن، خانواده و زندگی ارزشمندتر از راه خدا بشود بت‌پرستی است» ماه رمضان سال60 بود كه ما را به‌زندان سپاه در خیابان كمال‌اسماعیل منتقل كردند. آن‌قدر زندانی داشتند كه دچار كمبود جا شده بودند و زندانیان را روی زمین چمن نشانده بود
و دستهای همه را بسته بودند. شلاق‌زدن و شكنجه در وسط حیاط و جلو چشمان همه انجام می‌شد. دكتر شفایی هم با دستها و چشمهای بسته در كنار ما نشسته بود. 
سردژخیم معروف اصفهان به‌نام اسدالله ـ معروف به‌اصغر نارنجی یا اصغر ساطع‌ـ‌ در طول روز بارها به‌سراغ بچه‌ها می‌آمد و آنها را برای شلاق‌زدن و بازجویی می‌برد. اما خانواده‌ها، یعنی كسانی‌كه چندنفر از یك خانواده بودند از نظر او جیره صبحانه داشتند. خانواده حدادی و خانواده دكتر شفایی از آن‌جمله بودند. اسدالله هر روز صبح صدایشان می‌كرد و می‌گفت: «بیایید می‌خواهم ورزش میلیشیا یادتان بدهم» و آنها را به‌زیر شلاق می‌كشید.
ما همیشه نگران بودیم كه مبادا دكتر با وضع بیماری قلبیش در زیر شكنجه‌ها به‌شهادت برسد. یك‌بار كه دكتر از بازجویی و شلاق خوردن صبحگاهی برگشت، پرسیدم، دكتر چكار كردند؟
در جوابم با خونسردی تمام گفت: اینها فكر می‌كنند من دردم می‌آید، درحالی‌كه با این كارشان تازه گرم می‌شوم تا فراموش نكنم كه كجا هستم و در دست چه كسانی اسیرم».
(از خاطرات یك زندانی از بند رسته)
دكتر مرتضی شفایی در سال1310 در اصفهان به‌دنیا آمد و تمام مراحل تحصیلیش را در همان شهر سپری كرد و بعد از دریافت درجه دكترا از دانشگاه اصفهان به‌مدت 5سال در میان مردم محروم روستاهای كردستان و آذربایجان‌غربی به‌سر برد. 
در بازگشت از مأموریت 5ساله‌اش در روستاهای غرب كشور، كمك به‌محرومان شهرش را وجهه همت خود قرار داد.
یكی از معلمان قدیمی اصفهان نوشته است: «از وقتی كه با دكتر شفایی آشنا شدم، یاد گرفتم كه معلم خوبی برای بچه‌های فقیر بودن كافی نیست. او به‌من یاد داد كه بسیار بیشتر از كمك به‌درس و مشق آنها، بتوانم شاگردانم را در مشكلاتشان و رنج و محرومیتهای خانوادگی و اجتماعیشان كمك كنم. 
بارها در تلاش برای حل و فصل مسائل بچه‌ها، وقتی كه به‌فقر و بیماری و بی‌غذایی یك خانواده می‌رسیدم. احساس می‌كردم كه دیگر كاری از دستم ساخته نیست. از وقتی دكتر شفایی را شناختم، او در حل‌وفصل این مشكلات پشت‌و‌پناهم بود. یك‌بار كه مادر یكی از دانش‌آموزانم را نزد او بردم، بعد از معاینه بیمار به‌شدت ناراحت شد و دستش موقع نوشتن نسخه می‌لرزید، تصور كردم، آن زن بیماری خطرناكی دارد، اما دكتر خودش را ملامت می‌كرد كه چرا زودتر متوجه وضع این خانواده نشده است. به‌آن خانواده مقدار قابل توجهی پول داد و با‌شرمندگی عذرخواهی می‌كرد كه چرا بیش از این كاری از دستش ساخته نیست». 
خواهر مجاهد زهره‌شفایی درباره پدرش نوشته است:او برای خودش تعهدی تعیین كرده بود كه به‌آدمهای محروم جامعه كمك كند. علاوه بر‌كمكهای مالی كه به‌افراد مستمند می‌كرد برای معاینه و درمان رأیگان بیماران نیز سهمیه‌یی تعیین كرده بود. از اواسط سال55، مبالغ مشخصی از حقوق و درآمد ماهانه‌اش را هم به‌كمكهای خاصی كه فرزند مجاهدش جواد توصیه كرده بود، اختصاص می‌داد. 
در زمان انقلاب ضدسلطنتی در تظاهرات و فعالیتهای مبارزاتی آن دوران فعالآنه شركت داشت. بعد از سقوط رژیم شاه و تشكیل انجمنهای مجاهدین به‌همكاری با امداد مجاهدین پرداخت. از مدافعان فعال مواضع سازمان بود و به‌خاطر موقعیت اجتماعی و محبوبیتی كه نزد مردم داشت، فشارهای مرتجعان روی او خیلی زیاد بود. 
بعد از آن‌كه ستاد رسمی و علنی سازمان در اصفهان مورد حمله قرار گرفت و تعطیل شد، پدر خانه‌اش را در اختیار سازمان گذاشت، كه تا چند ماه، محل مراجعه هواداران سازمان بود. 
به‌رغم تمام حساسیتها و تهدیدهایی كه وجود داشت، از این‌كه تظاهرات 12اردیبهشت سال60 از مقابل خانه او برگزار شود، استقبال كرد. در پاسخ یكی از نزدیكانش كه تهدید دستگیری خودش و آتش‌زدن خانه را یادآوری می‌كرد، گفته بود: برای بت‌پرست بودن، لازم نیست كه حتماً «لات» و «عزی» را بپرستی، همین كه زن و فرزند و شغل و خانه و زندگی برایت ارزشمندتر از راه خدا بشود، خودش بت‌پرستی است!
به‌دنبال سركوب خونین تظاهرات مردم در 30خرداد60 و به‌پایان رسیدن همه راههای مبارزه سیاسی مسالمت‌آمیز با رژیم خمینی، دكتر شفایی نیز به‌میدان نبرد تمام‌عیار و عاشوراگونه با رژیم آخوندها پای نهاد و حدود یك هفته پس از 30خرداد، در وصیتنامه‌یی كه تنظیم كرد همسرش را وصی خود قرار داد، اما این زن قهرمان و پاكباز بلافاصله همان وصیتنامه را امضا كرد و بر‌عهد و پیمانش با خدا و خلق در مبارزه با خمینی خون‌آشام پای فشرد. تا چندماه پس از شهادت دكتر شفایی مردم در هر فرصتی از‌جمله در مغازه‌ها و تاكسیهای شهر از كمكهای او به‌مردم و ایستادگیش دربرابر ارتجاع یاد می‌كردند و آشكارا به‌رژیم و شخص خمینی لعنت می‌فرستادند. 
در میان مردم اصفهان شایع بود كه یكی از سركرده‌های سپاه اصفهان به‌نام حبیب خلیفه‌سلطانی ـ كه برادر ناتنی همسرش‌بودـ عامل دستگیری دكتر شفایی و همسرش بوده است. مدتی بعد از شهادت دكتر شفایی، هنگامی‌كه آن مزدور در جریان یك تصادف همراه زن و فرزندش كشته شد، بسیاری از مردم اصفهان می‌گفتند كه خدا انتقام دكتر شفایی، همسر و پسرش را از آنها گرفت».


با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
https://Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

مجاهد شهيد سيدعباس حسيني بسطامي


مشخصات مجاهد شهيد سيدعباس حسيني بسطامي

محل تولد: شهركرد
سن: 26
شغل: -
تحصيل: ديپلم
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: 


با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi1367

مجاهد شهید مرتضی خانبانی


مشخصات  مجاهد شهید مرتضی خانبانی
محل تولد: اصفهان
شغل - تحصيل: دانشجو
سن: 25
محل شهادت: رامسر
زمان شهادت: 1361

درصورتيكه از اين شهيد قهرمان عكس ويا اطلاعات بيشتري داريد براي ما ارسال كنيد پيشاپيش از اين حمايت شما سپاسگذاري مي كنيم ، 
با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
https://Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

مجاهد شهید نعمت الله شادکام


مشخصات مجاهد شهید نعمت الله شادکام

محل تولد: گرمسار
سن: 26
شغل: - 
تحصيل: متوسطه
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: 1367

 نعمت‌الله شادکام در سال1358 فعالیت خودش را در ارتباط با مجاهدین شروع کرد. او در سمنان، در نهاد دانش‌آموزی کار می‌کرد و تا سال61 ارتباطش برقرار بود. سپس به سربازی رفت. پس از پایان دوران سربازی، در سال64 همراه با تعدادی از هواداران اقدام به تشکیل هستهٌ مقاومت نمود. در سال65 به‌دلیل همین فعالیتها دستگیر شد و تا خرداد66 در زندان بود. بعد از آزادی از زندان، بلافاصله برای وصل به سازمان تلاش کرد و خیلی زود خود را در منطقه و در میان پایگاههای مجاهدین در نوار مرزی یافت. 
‌او در اولین‌تقاضانامه‌اش نوشت: «…‌‌با آگاهی و اختیار کامل جهت پیوستن به صف مقدم نبرد و جنگیدن با خمینی ضدبشر و جلاد، درخواست اعزام خودم را از سازمان مجاهدین خلق دارم. در این راه حاضر به فدای جان بی‌مقدار و ناچیز خود برای ادای دین خود در راه خلق و انقلاب و رهبری سازمان و مقاومت هستم…». تقاضانامه ‌ـ‌ 4دی66 
شهید نعمت‌الله شادکام هنگامی وارد منطقه شد که ارتش آزادیبخش در هر عملیات ضربهٌ سنگینی به ماشین جنگ و سرکوب خمینی وارد می‌ساخت. او پس از طی دوره‌های آموزشی، در یکانهای رزمی سازماندهی شد. در فروغ جاویدان همراه با دیگر خواهران و برادران مجاهدش به میدان شتافت. دلاورانه جنگید و سرانجام خون پاکش را فدیهٌ راه آزادی میهن نمود.

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi


۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

مجاهد شهید حسن نصر اصفهانی



اگر در این‌راه شهید شوم خون ناچیزم گواه آن خواهد بود که تا آخرین قطره آن در راه خدا و خلق کوشیدم

مجاهد شهید حسن نصر اصفهانی در سال۱۳۳۵ در روستای آزادگان اصفهان در خانواد‌ه‌یی محروم متولد شد. او که به دانشگاه راه یافته بود به‌دلیل فقر و محرومیت ‌مجبور به‌ترک تحصیل و روی آوردن به‌کار برای تأمین مخارج خانواده شد. در سال۵۴ ‌با مسائل سیاسی آشنا شد و به‌خاطر فعالیتهای مبارزاتی‌اش در سال۵۵ شغلش را رها کرد و تمام وقت خود را صرف مبارزه کرد. حسن با تشکیل نمایشگاه کتاب و شرکت فعال در برپایی تظاهرات و راهپیماییها در دوران انقلاب ضدسلطنتی، نقش مؤثری در آگاه کردن مردم آزادگان ایفا کرد.‌ مردم آزادگان به‌خوبی خاطره تظاهرات شبانه‌یی را که با تلاش حسن برپا شده بود، به‌یاد دارند. پس از ۲۲‌بهمن تمامی انرژی خود را صرف تبلیغ و ترویج آرمانهای توحیدی مجاهدین کرد و در ابتدا با یاری چند تن دیگر از هواداران مجاهدین کتابفروشی مقداد را تأسیس کرد. ‌به‌همین خاطر در شهریورماه ۵۹ مأموران رژیم او را دستگیر و خانه او را غارت کردند. او پس از آزادی چند‌‌بار دیگر دستگیر و شکنجه شد. اما هر بار با عزمی استوارتر به‌صحنه مبارزه علیه ارتجاع بازگشت. مجاهد خلق حسن نصر اصفهانی می‌گفت: «ایدئولوژی سازمان مته‌یی است که به‌هر جسم سختی بگذاری، می‌برد و راه انقلاب را هموار می‌کند.‌ هیچ چیز در‌مقابل ایدئولوژی مجاهدین نمی‌تواند بایستد.» 
حسن در تاریخ ۲۶‌خرداد۶۰ در جریان تظاهراتی که علیه رژیم برپا شده بود، دستگیر و به‌زندان سپاه منتقل شد. ایادی رژیم که از حسـن کینه عمیقی به‌دل داشتند، او را به‌زیر شکنجه بردند ولی با مقاومت قهرمـانـانه وی روبه‌رو شدند. سـرانجـام بیدادگاه رژیم در اصفهان حکم اعدام مجاهد خلق حسن نصر اصفهانی را صادر کرد و این حکم را در سحرگاه ۷‌تیرماه ۱۳۶۰ در زندان اصفهان به‌اجرا درآورد. 
وصیتنامه مجاهد شهید حسن نصر اصفهانی
بسم‌الله الرحمن الرحیم 
فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا 
و عده‌یی از ایشان پیمان خود را مردانه وفا کرده و شهید شدند و عده‌یی دیگر منتظر شهادتند و هیچ تغییری در عزم آهنین آنان راه نیابد 
به‌نام خدا و به‌نام خلق قهرمان ایران 
اینجانب حسن نصر اصفهانی فرزند محمود دارای شناسنامه شماره ۵۳ صادره از اصفهان، در کمال سلامت و آگاهی این وصیتنامه را می‌نویسم. من از زمانی‌که با سازمان مجاهدین آشنا شدم و خود را در کنار آن احساس کردم، به‌ آن اسلام انقلابی که در تمام مدت ۲۳‌سال زندگی پرمشقت رسول خدا، سکوت جانکاه علی، فریادهای ابوذر و خون تازه‌ٌ تک‌تک یاران حسین [که آن‌را نمایندگی می‌کردند] نزدیکتر می‌شوم. امیدوارم که خدا به‌من ایمانی عطا کند تا بتوانم پرچم خونباری را که از حسین دست‌به‌دست گشته و خون فرزندان صدیقی چون حنیف‌نژاد بر پایش ریخته شده من نیز بار سنگین این امانت را تا قله‌های فتح و پیروزی، تا رهایی خلقهای تحت ستم و تا برپایی جامعه بی‌طبقه توحیدی بر دوش بکشم و اگر در این‌راه شهید شوم خون ناچیزم گواه آن خواهد بود که تا آخرین قطره آن در راه خدا و خلق کوشیدم. حسن نصر اصفهانی 
پایدار باد آرمان توحیدی مجاهدین خلق

متاسفانه از اين شهيد قهرمان، عکس نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید فریبا عمومی




مشخصات مجاهد شهید فریبا عمومی
محل تولد: اصفهان
تحصيل: دانشجو
سن: 27
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367
به یاد قهرمان سر به دار فریبا عمومی

که یک دم از ایمان واعتقاد به سازمان دست بر نداشت فریبا عمومی متولد 1340در اصفهان , هنگام دستگیری دانشجوی سال اول رشته دانشگاه تهران بود, فریبا پس از دستگیری و باز جوئی اولیه به 15 سال زندان محکوم شد . در سال 62 هنگامی که تشکیلات زندان لو رفت , برای دشمن نقش محوری او مشخص شد. به همین دلیل او را دوباره محاکمه کردند و به 17 سال زندان محکوم شد . فریبا همراه با عده یی دیگر از زندانیان شبکه یی ایجاد کرده بود که با زندانیان بند 209 ارتباط داشتند.هر وقت متوجه میشدند که رژیم در نظر دارد کسی را اعدام کند, از طریق عناصر تواب گزارشهایی به زندانبانان میدادند که نشان میداد افراد مورد نظر فعالیتی ندارند. به این ترتیب جان تعدادی از بچه ها را نجات دادند. هدایت این شبکه در بند زنان به عهده فریبا بود . بعداز لورفتن این شبکه, لاجوردی عده زیادی از زندانیان رادرحسینیه جمع کرد و ماجرای لورفتن اقدامات فریبا را به عنوان پیروزی خودش مطرح کرد. هنگامی که جلاد در حضورزندانیان از او در مورد علت سازماندهی این تشکیلات پرسید , فریبا با قاطعیت گفت :« به این دلیل که سازمان را قبول داشتم و به آن اعتقاد دارم دست به این کار زدم ». از این پس فریبا مدتهای طولانی در انفرادی به سر برد . بعد از این ماجرا 4 ماه او رابه بند آسایشگاه بردند. به او گفته بودند :« بااین کاری که کرده ای و محور این تشکیلات بودهای شکنجه ات نمیکنیم که قهرمان بشوی اما هرکس در بند با تو حرف بزند مجازات خواهد شد ».اگر دژخیم از اندک تماس یا رابطه با او مطلع می شد , تماس گیرنده به شدت زیر شکنجه قرار می گرفت. در سراسر دوران زندان و تا 26اردیبهشت 67 که از او جدا شدم . بسیار شاداب بود و روحیه بالائی داشت. فریبا دومین و تنها فرزندی بود که از ابن خانواده باز مانده بود. خواهرش منصوره عمومی در اوایل مهر 60 در زندان اصفهان زیر شکنجه شهید شده بود, فریبا در شمار معدود شهدای قتل عام است که پیکرش رابدون هیچ اسم و رسمی درشهریور ماه سال67 به سردخانه پزشکی قانونی منتقل کردند. مادرش را به آنجا میبرند تا پیکر دخترش را شناسائی کند. مادر رنجور و داغدار به محض دیدن پیکر فریبا از هوش رفته و نقش زمین شده بود.

درخواست وتقاضا داريم در صورتيكه از اين شهيد  قهرمان  اطلاعات بيشتري از جمله عكس وزندگي نامه و....داريد  براي ما ارسال كنيد پيشاپيش نهايت سپاسگذاري را از شما داريم 
با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید حمیدرضا برهانی اصفهانی


مشخصات مجاهد شهید حمیدرضا برهانی اصفهانی
محل تولد: اصفهان
 تحصيل: دیپلم
سن: 19
محل شهادت: اصفهان
زمان شهادت: 1360


درخواست می کنیم در صورتيكه از اين شهيد قهرمان  اطلاعات بيشتري از جمله عكس وزندگي نامه و....داريد  براي ما ارسال كنيد.
از شما سپاسگزاریم

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi