۱۳۹۷ آذر ۴, یکشنبه

مجاهد شهید محمودرضا اخوت


مشخصات مجاهد شهید محمودرضا اخوت
محل تولد: اصفهان
تحصیلات: دانشجوی زیست شناسی
سن: 22
محل شهادت: مرودشت
تاریخ شهادت: 1361

وقتي شبِ قيرين، خيز برمي داره تا همة روشناييها رو خاموش كنه، تنها ستاره ها هستن كه پايداري ميكنن. با پايداري ستاره ها، شب، هرچه هم دراز و طولاني باشه، مغلوب سحرگاهي سپيد و روشن ميشه. كساني كه شكافندگانِ شب اند، اونهايي اند كه دل به طلوعي روشن بسته اند. داستان تاريخِ ما و ميهنِ ما هم از اين دستْ داستانهاست! دفترِ اين نسل سراسر ستارگانيست كه آيين شب رو بر نتافتند و گواهِ حقيقتِ صبحي صادق شدند. 

محمود رضا اخوت فرزند مردم اصفهان، يكي از اين اختران شبكوب بود. 

فرازي از زندگينامة مجاهد شهيد محمودرضا اخوت
مجاهد شهيد محمودرضا اخوت در سال 1339 در يك خانوادة مذهبي و متوسط در اصفهان به دنيا اومد. دوران ابتدائي و متوسطه رو در اصفهان گذروند و سپس وارد دبيرستان ادب اصفهان شد. در سالهاي 56-57 محمودرضا با خوندن كتابهاي مترقي با اسلامِ انقلابي آشنا شد و در سالهاي آخر دبيرستان بطور فعال مبارزه عليه رژيم شاه رو شروع كرد. اواخر تابستان 57 با وقوع زلزلة طبس او همراه با چند تن از دوستانش به كمك مردم شتافت و در كمك به زلزله زدگان و افشاي رژيم شاه از هيچ كوششي دريغ نكرد. در دبيرستان ادب اعلاميه و نوارهاي ضدرژيم پخش ميكرد و با كمك دوستانش در سطح دانش آموزان اصفهان برنامه هاي كوهنوردي ترتيب ميداد و اونها رو نسبت به ماهيت و جنايات رژيمِ شاه و ضرورت مبارزه با اون آگاه ميكرد.

خودسازي انقلابي از خصوصيات برجستة محمودرضا بود. در برنامه هاي كوهنوردي كه ترتيب ميداد بيش از همه به خودش سخت ميگرفت. سنگين ترين كوله ها رو خودش برميداشت و گاهي اوقات با زبان روزه اينكار رو ميكرد. در پايان هر برنامه كوهنوردي نشست انتقادي ميگذاشت تا دانش آموزها نظرات خودشون رو در مورد برنامة اون روز بگن و اشكالات رو مطرح كنن. 
محمودرضا كه خودش در انتقاد و انتقادپذيري، سرمشق ديگران بود، ميخواست با اين كار اين ارزش مجاهدي رو در بين بقيه جاري بكنه و آموزش بده. بسيار دقيق بود و اول از همه معايب خودش و بعد، اشكالات ديگران رو به اونها گوشزد ميكرد و به اونها براي تغيير و كسب ارزشهاي والاي انقلابي كمك ميكرد. او نمونة يك انقلابي مجاهد براي يارانش بود.

خاطره اي از مجاهد شهيد محمودرضا اخوت
روزهاي پرتلاطم انقلاب از راه رسيد. محمودرضا در همة صحنه هاي تظاهرات مردمي عليه شاه، فعال بود. اون روزها سراپا شور بود و بيقراري. يادش بخير… اون روزا بعد يه عمر سردي و زمستون، بوي بهار رو ميشد استشمام كرد. وقتي بالاخره آفتابِ آزادي تابيدن گرفت، محمودرضا كه از قبل نسبت به مجاهدين شناخت داشت در جنبش ملي اصفهان مشغول فعاليت شد. اما اين بهار ديري نپاييد. در روزي كه چماقداران به رهبري آخوندي بنام محبوبي به جنبش ملي مجاهدين مركز اصفهان حمله كردند و اون رو به تصرف در آوردند، محمود جزء نفراتي بود كه تا آخر در برابر ضربات زنجير و چماق مقاومت كرد. بهار عمر او با اولين بهارِ به خزان نشستة ميهن در هم آميخت. در سال 58، در رشتة زيست شناسي قبول شد و وارد دانشگاه اصفهان شد. اما ساكت و آروم ننشست و در ارتباط با انجمنِ دانشجويان مسلمان، فعاليتهاش رو ادامه داد. تا اينكه…

كودتاي سياه فرهنگي در دانشگاهها و آغازِ مبارزة حرفهاي عليه ارتجاع
چند صحنه از كودتاي فرهنگي با كاتهاي سريع و موزيك رعب آور
تا اينكه تنوره كشيدنهاي ديو پليد بالا گرفت و كودتاي سياه و توطئة ارتجاعي عليه دانشگاهها، به اسمِ انقلاب ِ فرهنگي، آغاز شد. اينطور شد كه محمودرضا هم مثل خيلي از دانشجويان بيدار و مجاهد، بطور تمام وقت و حرفه اي به خدمت انقلاب دراومد، و در رابطة نزديك و تنگاتنگ با سازمان مجاهدين خلق ايران به فعاليت پرداخت. از اون به بعد درس رو كنار گذاشت و شبانه روزش رو وقف فعاليت كرد. 

بخشهايي از آخرين نامة مجاهد شهيد محمودرضا اخوت به پدر و مادرش
… دوران ظلم و ستمِ جانشينِ شاه، خميني رو به افول است و پيروزيِ خلق، در آتش سلاح توفندة پيشتازان انقلابي آن ملموستر و هويداتر از قبل و مشخص تر از هميشه نمايان است. خميني رفتني است و اين را نه من كه خون دهها هزار رزمنده اي كه در ميدانهاي اعدام، ايستاده شهادت را پذيرا شدند و خيل عظيم اسيران دژخيم كه اسارت را از ننگ تسليم برتر دانسته و ترجيح دادند و در نهايت، نارضايتي اجتماعي و عمومي كه گريبانگير رژيم خميني شده فرياد ميزند. …آري، اگر به سختي دوري از شما تن داده ام نه به خاطر ارضاء خود، كه براي رضاي خدا و خلقي است كه ستم دوهزار و پانصد و اند ساله اي را بر دوش خود حمل ميكند، به خاطر اسلامي است كه امروز غريبتر از هر زمان ديگر نصرت ميطلبد و اگر براستي امروز مجاهدين نبودند كه اسلام ساخته و پرداختة خميني را با خون فرزندان شيرخوارة خود و مادران آبستن و پدران و خواهران خود به محاكمه كشند، ديگر چگونه ميتواند اين نسل در برابر تاريخ ايستادگي كند، ديگر چه جوابي براي خون به ناحق ريختة حسين (ع) و اصحاب بزرگوار آن حضرت داريم و ميتوانيم بدهيم، و آن زمان است كه در فرداهاي ديگر ملعون خلقمان خواهيم شد كه چرا ايستادگي نكرديد و چنين فضاحتي را پذيرا گشتيد؟ زيارت عاشورا را بخوانيد. در زيارت عاشورا، آنان را كه حسين را كشتند و يا پس از شهادت او سخني نگفتند و راضي نشستند، لعنت ميكنيم. … امروز هم ما شهادت را بر ننگ سازش با ولايت خميني ترجيح داده ايم و اميدوارم كه من نيز در اين مسير موفق باشم. …مطمئن باشيد كه صبح نزديك است. من چه باشم و چه نباشم ولي سپيده دمان پيروزي خلق را از هم اكنون ميبينم. اگر بودم كه عيد بهروزي را با هم جشن خواهيم گرفت وگرنه پيروزي از هم اكنون بر شما و بر تمامي خلق قهرمانم مبارك باد.
ربنا اننا سمعنا مناديا ينادي للايمان ان آمِنوا بربكم فامنا. ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفّر عنا سيئاتنا و توفنا معالابرار.
با اميد به پيروزي - 61.2.12

محمود رضا به تدريج با گذروندن تجارب لازم و كسب صلاحيتهاي كافي، عهده دار مسئوليتهاي سنگين تري شد و از جمله در اواخر دورة مبارزة سياسي مسئول امنيتي و نظامي شاخة استان اصفهان رو به عهده گرفت. 

خاطره اي از مجاهد شهيد محمودرضا اخوت
ارديبهشت سال 60  بود. توي شهرهاي مختلف راهپيماييهاي سراسري در اعتراض به بالا گرفتن موجِ ترور و كُشتار مجاهدين توسط چماقدارهاي رژيم، به راه افتاد. در اصفهان هم اين راهپيمايي اعتراضي از منزل مجاهد شهيد دكتر شفائي شروع شد، و محمودرضا توي راه اندازي، سازماندهي و هدايت اون نقش مهمي داشت. 

كلاسهاي آموزشي و سخنرانيهاي متعدد محمودرضا براي ميليشياي اصفهان كه در اون به تشريح خطوط و عملكرد سازمان مجاهدين و وظايف ميليشياي مجاهد خلق در اين رابطه ميپرداخت هرگز از خاطر همرزمانش محو نميشه، و هميشه چهرة مصمم او يادآورِ روزهاي شروع مبارزه عليه ديكتاتوري مرتجع آخونديه. اين فرماندة مجاهد و انقلابي با شروع فاز نظامي در اواخر تيرماه 60 به علت شناخته شدگي اش در اصفهان، به شيراز منتقل شد و سرانجام…

19شهريور 1361
قرار بود برن كوه!
تركيبشون سه نفره بود! محمودرضا، بهروز و عليرضا
از جادة مرودشت وارد شهر شدن! 
براي اجراي يه قرار اومده بودن. براي وصل ارتباط با مجاهدين مستقر در كوهستانهاي فارس!
اما مزدوراي رژيم شناساييشون كردن.
درگيري شروع شد و در نهايت…
هر سه مجاهد به شهادت رسيدن.

خانوادة محمودرضا اخوت، در 20شهريور 1361  از طريق روزنامة كيهان رژيم كه خبر شهادت محمود رو درج كرده بود از شهادت او اطلاع پيدا كرده و براي فهميدن چگونگي شهادت فرزندشون، به مرودشت و شيراز سفر ميكنن. اما در هر جا جوابهايي سربالا دريافت ميكنن؛ و دست آخر، مزدوران سپاه، مزاري در قبرستان دارالرحمه شيراز رو به خانواده نشون ميدن  و ميگن اينجا مزار محمودرضاست. محمودرضا همون فرماندة مجاهد جسور! 

وصيتنامة مجاهد شهيد محمودرضا اخوت
بسم الله الرحمن الرحيم. با درود به تمامي شهداي خلق و با علم به نهايت راهم، كه عاقبتي همچو آنان خواهد بود، و با يقين به جهان بيني توحيدي و ايدئولوژي انقلابي اسلام و رسالت محمد (ص) در جهت هدايت انسان بسوي جامعه اي عاري از بهره كشيها و ستمهاي طبقاتي و نيز با يقين به اينكه مجاهدين خلق هم اكنون تنها رهروان راه محمد، علي، حسين، ابوذر و حنيف نژادها ميباشند، هم اكنون اين وصيتنامه را تنظيم ميكنم. 
من، محمودرضا اخوت براي تمامي دوستان و آشنايانم و خواهران و برادرانم آرزوي موفقيت در همگامي با پيشتازان راه رهائي خلق را داشته و آنان را به استقامت در اين مسير و پايمردي در مواضع خدائي و خلقي ميخوانم و از خدا ميخواهم كه مردممان را در يافتن راه اصولي رهائي از قيود استثمار و بندگي… مرتجعين ياري كرده و آنان را در اين مسير كمك كند. دوستان! صبح نزديك است و شب تار… رو به افول. سرانجام پرده هاي جهل و ناداني پارهشده و صبح روشن آزادي طلوع خواهد كرد….  والسلام - … مرگ بر ارتجاع

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر