۱۳۹۶ شهریور ۱, چهارشنبه

دربارة زندگي و شهادت ميليشاي قهرمان محمد خسروي داراني


آنان كه ايستاده رسم وفا آموختند

كشتگان بي‌مرگ 
از تبار زندگان ديروز 
و نسل بي‌مرگان فردا.  
گشن و رها و جاري 
چون درخت و پرنده و رود 
و آواز دير قناري 
در بامداد زود.

در قطعه 92ردیف 114 شماره 24 بهشت زهراي تهران مجاهدي آرميده است كه رسم دلاوري را به عاليترين شكل خود پيمود و در 19بهمن60 وقتي كه بر سر پيكر سردار شهيد خلق موسي خياباني برده شد زانو زد و اداي احترام كرد. بهاي اين وفاداري به آرمان خلق تيربارانش بود كه به دست جلادان صورت گرفت. اين مجاهد دلاور محمد خسروي داراني نام دارد كه مانند تعداد ديگري از ميليشياهاي پاكباز در زندان اوين حسرت يك آه را بردل دژخيمان گذاشتند و با احترام به سردار و فرمانده خود مجاهد كبير موسي خياباني بر طناب دار و تيرك تيرباران بوسه زدند.
محمد ميليشاي دانش آموزي بود كه در روزچهارم آذر1340 در تهران به دنيا آمد. در زمان پيروزي انقلاب ضد سلطنتي 17ساله بود و از همان آغاز در صف هواداران مجاهدين خلق قرار گرفت و عليه ارتجاع و عوامل تازه به دوران رسيده خميني شوريد. و در وصيتنامه اي كه در سال 59 نوشت شمه اي از وضعيت خود و علت هواداريش از سازمان مجاهدين را برشمرد و نوشت: «قبل از پیروزی قیام 22 بهمن همواره خواندن زندگی نامه ها وپی بردن به خصایص انقلابی مجاهدین در برخورد با جامعه و خانواده بود که به من و دوستانم انگیزه مبارزاتی می بخشید، پس از قیام که بیشتر توانستم با آرمانها و نقطه نظرات مجاهدین دررابطه بامساٰ ئل روز و مشکلات جامعه آشنا شوم ، بیشتر از پیش پی به حقانیت و اصالت آنان ببرم ، چراکه آنان نخواستند که سوابق مبارزات گذشته خود را برای بدست آوردن نان ونوایی مطرح کنند و نخواستند که با میوه چینان و فرصت طلبان انقلاب برسریک میز پشت دربهای بسته سرنوشت این خلق و انقلاب را ببازی بگیرند».


 محمد قهرمان در ادامة وصيتنامه خود تصريح كرد: «ازاین روی تا آنجا که در توان داشته و دارم در این راه از هیچ کوشش دریغ نخواهم کرد، تا جایی که اگر من سعادتش را داشته باشم جانم را در این راه فدا کنم ، به پدر و مادرم و کلیه افراد خانواده نیز سفارش می کنم که از هیچگونه کمک و همیاری به مجاهدین خود داری نکنند و آنچه که در توان دارند در این راه اهدا کنند، زیرا که مجاهدین همواره متکی به کمکهای مردم بوده و هستند». در ادامة اين عزم استوار بر مبارزه با ارتجاع حاكم محمد در بهمن 1360 در يك نبرد خونين دستگير شده و به زير شكنجه برده مي شود. 
در 19بهمن1360 وقتي كه سردار خياباني و اشرف شهيدان مجاهد خلق با همرزمانش شان به شهادت مي رسند دژخيمان سرمست از باده پيروزي به فكر قدرت نمايي در زندان و درهم شكستن زندانيان مقاوم مي افتند. به همين منظور تعدادي از اسيران مجاهد خلق را براي ديدن پيكر شهيدان مي برند. اما قهرماناني همچون محمد تمام خيالات و توهمات دژخيمان را به هم مي زنند. ميليشاهاي قهرمان مجاهد آنچنان صحنه‌هاي شورانگيزي از مقاومت و پايداري خلق مي كنند كه دژخيمان را وحشت‌زده  مجبور مي كنند تا نمايش را از نيمه قطع كنند و ديگر كسي را براي ديدن اجساد شهدا نبرند. اسراي قهرمان عليرغم تمامي تهديدات مزدوران و با پذيرش آگاهانه‌ي شكنجه و تيرباران، نه‌تنها از هر گونه اهانتي نسبت به پيكرهاي شهدا خودداري كردند، بلكه تعداد زيادي از آنها تنها بخاطر اداي احترام به پيكرهاي پاك اشرف و موسي و يارانشان توسط دژخيمان به جوخه‌ي تيرباران سپرده شدند. از جمله‌ي اين شهداي قهرمان مي‌توان از مجاهدين شهيد زهرا مشيري، كبري اسدي، ژيلا نقي‌زاده،  بيژن كامياب‌شريف، محمد‌حسن مُستعلي مجدآبادي، اكبر نيلو، وحيد ذاكري، محمد كلانتري، اميد قريب، عليرضا گودرزي، حسن احمدي و محمد بهبودي نام برد. ميليشاي دلاور مجاهد خلق محمد خسروي داراني نيز از زمرة همين قهرمانان بود. او با وفاداري به راهي كه برگزيده بود در همان وصيتنامه سال59 خود نوشته بود: «سند حقانیت راه و آرمان مجاهدین همواره با خون امضاء شده شاید من نیز افتخار این را داشته باشم که با خون خود این سند را امضاء کنم» محمد قهرمان به پيمان خود وفا كرد و در اوج عزت و شرف يك خلق در 21بهمن60 به جوخه تيرباران سپرده مي شود. بر سنگ گور او نوشته:

در سوگ جانگداز  تو ای سرو سرفراز 
اندوهناک به خاک نشستیم 
اندوهوار به خاک نشستیم وگفتیم 
ما آن شقایقیم که با داغ زنده ایم 



مریم رجوی: راه و آرمان مسعود را در پیش بگیرید، راه قیمت دادن برای آزادی، راه نبرد بی‌امان برای برابری، و راه نبرد برای جامعةی عاری از ستم، عاری از تبعیض و عاری از جهل و فریب.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر